من اگر معشوقه‌ى تو بودم

من اگر معشوقه‌ى تو بودم
صبح ها، جاى باد و باران را تغییر میدادم
فصلِ باران را مى آوردم بالاى خانه‌مان
آن درختِ کاج را بالا میرفتم
و روى بلندترین شاخه‌اش نامَت را روى ابر مینوشتم وَ مى‌سرودمَت ...

من اگر معشوقه‌ى تو بودم
هزار هزار آیه را براى ستایشَت به زانو مى کِشاندم و نامَت را بر دهانِ خدا مى‌بوسیدم ...

من اگر معشوقه‌ى تو بودم
براى آمدنَت سبدسبد شکوفه هاى بهار نذر مى کردم وَ خنده‌هایَت را مى‌آویختم بر دیوارِ خانه مان..

من اگر معشوقه‌ى تو بودم
هیچ اجبارى براى مُردن نبود ..

سپیده امیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.