باید از این پاییز بروم

باید از این پاییز بروم
باید دست هایم را
از گرداب این طوفان برگ ریز
به سمت غوغای سبزینه های گرم
بردارم و بروم
باید قدم هایم را
از این جاده ی بی انتهای حزن آلود
به جهانی سرشار از رویش و تازگی ببرم
باید بروم
این پاییز اگر دست هایش تهی از آمدنت باشد
دیگر نوید ِهیچ بهاری آرامم نخواهد کرد
و هیچ بارانی تازه ام
اگر مشام این پاییز
لبریز از عطر تو نشود
آوای ِ بی شکیب رنج
طنین انداز جهانم خواهد بود تا ابد
اگر در دل این پاییز
نه مهر گیاه تو باشد و نه چشمه های حضورت
مدفون هزار آه حسرت خواهم شد
و این خاتمه ی تمام حرف های نگفته ست
تا مهر باقی ست
برای تو شعر خواهم گفت
حتی اگر جاری در سکوتی ممتد باشد
باید از این پاییز با دست های تو بروم
باید ازاین پاییز به آغوش ِبهار تو ببارم ..

نیلوفرثانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.