سهمم شده اوج جنون در بارگاه اصل نون

سهمم شده اوج جنون در بارگاه اصل نون
حالا بسان معجزه گشتم به دریای سلون

روحم شده ریحان و هم در بارگاه نور و هم
خورشید خاور گشته‌ام گشته‌به من نون و قلم

شد یسطرونم باز هم لعیا شده در ناز هم
حالا به سان معجزه جانم شده طناز هم

ایمان و ایقانم شده ایجاد و پروازم شده
در بارگاه آمنه هستم امان دورم شده

گشته یقین روی یقین از بَر وَ روی آن ثمین
حالا به سان معجزه گشته دگر علمم سمین

حالا منم با عاصمه گویا شدم من هم سمه
هر چه که نورا می‌خورم بازم هنوز بهرم کمه

دردم شده درمان ز او شعرم شده دیوان ز او
عرشی‌ام و هم بارقه جانم شده ایمان ز او

سید جعفر مطلبی