زندگی فهم نفهمیدن‌هاست

زندگی
فهم نفهمیدن‌هاست
آسمان،نور،خدا،عشق،سعادت،با ماست
در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من
وزن رضایتمندیست

سهراب سپهری

به شکلِ خلوتِ خود بود...

به شکلِ خلوتِ خود بود...
و عاشقانه‌ترین انحنای وقتِ خودش را،
برای آینه تفسیر کرد...
نه... هیچ چیز...
مرا از هجوم خالیِ اطراف،
نمی‌رهاند ...


((سهراب سپهری))

اندکی صبر ، سحر نزدیک است

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ ، بر آرم از دل
وای! این شب چقدر تاریک است ... ////

سهراب سپهری

زمین باران را صدا میزند..من تو را

زمین

باران را صدا میزند

من تورا...

"سهراب سپهری"

آرزویم این است:

آرزویم این است:

آنقدر سیر

بخندی که

ندانی غم چیست!

سهراب سپهری

جای مردان سیاست

جای مردان سیاست

بنشانید درخت

تا هوا تازه شود

"سهراب سپهری"

و من، شاخه ی نزدیک!

در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید

و اینک، شاخه ی نزدیک!

                                از سر انگشتم پروا مکن.

بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست،

                                         عطش آشنایی است.

درخشش میوه! درخشان تر

وسوسه ی چیدن در فراموشی دستم پوسید

دورترین آب

           ریزش خود را به راهم فشاند

پنهان ترین سنگ

             سایه اش را به پایم ریخت.

و من، شاخه ی نزدیک!

از آب گذشتم، از سایه بدر رفتم

رفتم، غرورم را بر ستیغ عقاب – آشیان شکستم

و اینک، در خمیدگی فروتنی، به پای تو مانده ام.

خم شو، شاخه ی نزدیک!

سهراب سپهری