اجازه نده توی زندگیت

اجازه نده توی زندگیت چیزی رنگ خوشی هات رو تار کنه...
شاد بودن یه هنره
از زندگیت لذت ببر
تو هر شرایطی عشق بورز
و محبت را به همه هدیه بده.

زندگی چیست!بجز خنده ی تو !

زندگی چیست!بجز خنده ی تو !
زندگی, عطِر خوش یک گل رز
زندگی باران است
زندگی شاخه ی بید مجنون
زندگی ,نیم نگاهی عاشق
زندگی باور چشمان تو در روز نخست
زندگی تکرار است
زندگی برگ گلی رقصان است
زندگی خاطره ی از دریا
زندگی قاصدکِی در دل صبح
زندگی یک نفس از عطرِ نگاه معشوق
زندگی رقصان است
زندگی بوی خوش خاک به زیر باران
زندگی حوض پر از ماهی و سیب .
زندگی باغچه ی کوچک و ایوانِ و جیاط
که همه پر شده از عطر بهار
زندگی طاقچه ی کنج اتاق
زندگی عکس تو در آن گوشه
زندگی فصلِ هزاران رنگ است .
و تو آن دخترک پاییزی
که دلی داشت مثال دریا
گیسوانی مواج ,که به رنگ شب بود
و دو چشمی زیبا
که مرا تا افقِ عشق ,به خود می پیچید

آن نگاه معصوم
ومن او را دیدم ,
در همان آینه ی بارانی .....

زندگی نیست بجز بوسه ای بر خاک, به پای معشوق

زندگی فرصتی در آمدن و رفتن ماست
زندگی یک سبد از نور خداست

زندگی می‌گذرد
و کمی مانده به صبح
و من اینگونه شدم خیره به در
که دگر بار بپیچد عطری
منتظر می‌مانم .....
که نفس های تو این قلب مرا بوسه زند
تو بیا خانه ی دل بارانیست
و من آن منتظر کوچه ی قهر و آشتی
و نسیم خنک آن عطر بهار
شاید آن روز میانش پیچید


محمد ابراهیم امینی سرابی

انسان های خوب،

انسان های خوب،
خوشبختی را
تعقیب نمی‌کنند!
‍‍زندگی می کنند
و خوشبختی،
پاداش مهربانی،
صداقت، درستکاری
و گذشت آنهاست ...!


خوب بودن را تمرین کنیم...

زندگی فرصتی است ، غیر قابل بازگشت

زندگی فرصتی است ، غیر قابل بازگشت
زندگی موهبت است ، بپذیریدش
زندگی زیباست ، تحسینش کنید
زندگی تکاپو است ، به آن تن دهید
زندگی شادمانی است ، برایش نغمه سر دهید
زندگی تعهد است ، به عهدش وفا کنید
زندگی گرفتاری است ، تحملش کنید
زندگی راز است ، کشفش کنید
زندگی لذت است ، از آن بهره ببرید
زندگی امید است ، آرزویش کنید
زندگی سفر است ، به پایانش برسانید
زندگی مساله است ، حلش کنید
زندگی هدف است ، آن را به دست آورید
زندگی نبرد است ، در آن جرات حضور داشته باشید‍‍
به خدا توکل کنید و امیدوار باشین که
روزی آرزوهاتون برآورده می شه

امضای خدا پای تمام ارزوهاتون❤️

عقلانیت

روزی در جایی می‌خواندم که
شیطان حضرت مسیح را
به بالای برج اورشلیم برد

و گفت: اگر تو وابسته و عزیز خدایی
از این بالا بپر تا خدای تو
تو را نجات دهد
مسیح آرام آرام شروع به پایین آمدن
از برج کرد.
شیطان پرسید، چه شد؟
به خدایت اعتماد نداری؟
مسیح پاسخ گفت:
مکتوب است که تا زمانی که
میتوانی از طریق عقلت
عاقبت کاری را بفهمی
خدایت را امتحان نکن

تا آنجا که می‌توانیم برای هر کاری
سر به آسمان نگیرم و استمداد نطلبیم
چون او بزرگترین یاری‌اش را
که عقلانیت است
قبلا هدیه داده است.