ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ای گل عاشق تو چرا میمیری؟
بهر من این پرسشی، مشکل شده.
چون تو میدانی جوابم را بده
گر نمیدانی دلم سنبل شده.
ما چرا می میریم ؟؟
ما چرا داناییم ؟؟؟
چون نمی دانی نگو ؟
ما چرا می آییم؟؟
وقتی که قرار است در آخر بمیریم
گل که مُردست به من می گوید
من همی می دانم
که در آن سوی جهان
یک نفر هست ز تو مهر تر است
مگر آن دنیا را دیده ای با جانت؟؟
پس چه میگویی تو؟؟
من شنیده ام آنجا بس وسیع است و شگرف
بد کنی میمیری
خوب باشی چون گل، جاودان می مانی
حال خود می دانی.
در زمان های کهن
یک نفر گفت که من دانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم .
کیان مهر رضایان ابرقویی
سرگرمِ خودم بودم تا این که تو را دیدم
بی حوصله هم بودم تا اینکه تو را دیدم
پاییزِ طلایی را در زیرِ نمِ باران
در حالِ قدم بودم تا اینکه تو را دیدم
تنهایی و تنهایی ، با عادتِ خود بر خود
راضی به ستم بودم تا اینکه تو را دیدم
تا قبلِ تو را دیدن انگار نمی دیدم
مانندِ عدم بودم تا اینکه تو را دیدم
هر روز پر از حسرت هر لحظه پر از غصه
بازیچه ی غم بودم تا اینکه تو را دیدم
در خواب و خیالاتم دنبالِ تو میگشتم
من قانعِ کم بودم تا اینکه تو را دیدم
یک عمر در این دنیا عاصی شده از غم ها
دنبال صنم بودم تا اینکه تو را دیدم
امیر بهنام گل
شُده از غَم که شبی ، تا به سحرْ ناله کُنی؟
چَشم تو خیس شود، سوزِ جِگر پیله کُنی؟
شُده آیا که شَبی خواب به چَشمت نَرسد
صُبح تا نیمه ی شَب بر همه کس حیله کُنی؟
علی کرمعلی
دوست دارم من این تاراج نرد عمر را
تا به هر سختی بگیرد گرم وسرد عمر را
شب همه شب انتظار صبح در فغانم مات بخت
کان پگاهم نیست باز این صبحِ سرد عمر را
وه گرش من بازگیرم بخت مهرافزای خویش
تا قیامت پای کوبم خاک و گرد عمر را
گر من از حجب روی برگیرم از او
ازونوس عشق سرخم کرد زرد عمر را
جان به اتش میکشد با چشمهای در غضب
پس تو ای کافر چرا گفتیم ترد عمر را
با نصیحتهای حافظ راه را بد باختم
کِی بداند راز امروز ، کهنه مرد عمر را
نقطه پرگار دنیا زخم زد خونین دل
چون به اسلوب اش نبودبیضی کشید ابیاض وَرد عمر را
کس نمیداند که پویا را مقام صید نیست
طعمه ای هستم چو در نخجیر درد عمر را
پویا شارقی