ای گل عاشق تو چرا میمیری؟

ای گل عاشق تو چرا میمیری؟
بهر من این پرسشی، مشکل شده.
چون تو میدانی جوابم را بده
گر نمیدانی دلم سنبل شده.
ما چرا می میریم ؟؟
ما چرا داناییم‌ ؟؟؟
چون نمی دانی نگو ؟
ما چرا می آییم؟؟
وقتی که قرار است در آخر بمیریم
گل که مُردست به من می گوید
من همی می دانم
که در آن سوی جهان
یک نفر هست ز تو مهر تر است
مگر آن دنیا را دیده ای با جانت؟؟
پس چه می‌گویی تو؟؟
من شنیده ام آنجا بس وسیع است و شگرف
بد کنی میمیری
خوب باشی چون گل، جاودان می مانی
حال خود می دانی.
در زمان های کهن
یک نفر گفت که من دانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم .

کیان مهر رضایان ابرقویی