| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
رفتیم و ز ما یک دل بیمار فقط ماند
سر کویت دل دیوانه گرفتار فقط ماند
هرچند محبت ز کرامات الهیست
این واژه چرا بر سر دیوار فقط ماند
به سر کوی تو هر کس که بنو شید شراب
دلداده تو گشت و خریدار فقط ماند
همچو منصور خطایی ننمودیم وگذشت
رفتیم وسری بر سر این دار فقط ماند
ما را به نا کرده خطایی بفروشند
از خانه آباد دل آوار فقط ماند
دانم که مرا می کشد آخر به جفایی
دردی که ازآن یار جفاکار فقط ماند
از دیده غماز جفا پیشه یار
دردش به دل ما شد آزار فقط ماند
هر کار نمودم به کف آرم دل سنگت
این کار نشد حاصل و انکار فقط ماند
در حسرت دیدار تو بازار دلم شد کساد
چشمان ترا رونق بازار فقط ماند
دل سرگشته من کزقدحت نوش نکرد
منتطر دیده خمار فقط ماند
زان همه خلق که بودند به همراه علی
بر عهد خودش میثم تمار فقط ماند
دلداده اوییم و ز پایان نهراسیم
بر صفحه ما نقطه پرگار فقط ماند
زان همه جور که از دیده تو حاصل شد
کور سویی به نگاهم به شب تارفقط ماند
بس وسوسه ،ابلیس نگاهت به دلم کرد
در گلش من سایه ای از خار فقط ماند
ما راضی به جفای پر پروانه نبودیم
جامی ز می ناب تو بر سر نوشیدیم
بر زخم دلم ناله گیتار فقط ماند
رفتیم و زما یک تن بیمار فقط ماند
سر کویت دل دیوانه گرفتار فقط ماند
نادر خدابنده لویی