ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با چشم تو بر چهره ی گلها، خیره
با یاد تو از خاطره گیرم جیره
بر غصه و غمهای دلم، طعنه نزن
افسون نگاهت شده بر دل چیره
در خاطره ها دوره کنم یادت را
حرف و سخن و گفته و فریادت را
آن لحظه دیدار پر از شور و شعف
شوقی که عیان بود به بنیادت را
حیرت زده از کار قشنگ تقدیر
در فکر قضا و قدر و هر تدبیر
اندیشه کنم من همه دیدار ترا
دیدار پر از قصه و صدها تفسیر
انگار زمان، قصه ما را کم داشت
در دفتر خود نقشه ی یک ماتم داشت
هر دم به خیال خوش ما، می خندید
تقدیر هزار نقشه بر آدم داشت
رندانه دلم را چه قشنگ، بازی داد
با ساز دل انگیز خودش نازی داد
تا دید که دل، خام خیالی گشته
زخمی زده بر سینه ی من، رازی داد
حالم تو ببین ، جز تو نمی جویم من
هر جا نگرم ، جز تو نمی پویم من
در باغ دلم تا گل رویت ، رویید
هر جا بروم یاد تو می بویم من
در کوچه به هر رهگذری می مانی
از شهر دلم، می گذریی پنهانی
در دورترین نقطه دنیا باشی
نزدیکترین مونس دل ، در جانی ....
سیمین حیدریان