ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چه هوای عاشقانه ای بود امروز
چه هنرمندانه ,
دستان باد ,
شال دختران را می کشید
و گیسوانشان را
در پنجهٔ باران
گره می زد ...
احمد_موسوی
چشمان بارانی
به یاد تو
انداخت دلم مرا
وعرق
در سیل دلتنگی
می دانی چرا ؟
وقتی بودی
اجازه
به بارش
ابر چشمانم را
نمی دادی
صبا جدکاره
بدترین درد
یک عشق بیهوده است
چرا که ما
بیشتر از تخیّل زجر می کشیم
تا واقعیّت
پرویز صادقی
نگاهم را چه زیبا می کشیدی
صدایم را زمانی می شنیدی
اگرازعشق ما روزی بپرسند
نگی چیزی شتردیدی ندیدی
محمدصادق رحمتی
معنی عشق را چنین آموختم
آتش افشان بود عشق
من گفتم
یارپرسید آتَشَش را دیده ای
در جواب گفتم ندیدم
امّا سوختم
شاپور علمی
وَ آمدیم تا،
شاعر شویم؛
عاشق شدیم!
...
شعر اما،
ما را از آب و نان انداخت!
لیلا_طیبی
دلتنگ نگاه توام
دریغ نکن
بگذار این دل آشوب
کمی آرام گیرد
در این شبها که ساز،
از تنهایی گوید وُ
مضراب نوازد از دوری
عبدالعظیم_خویی