ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کی قرار است
این
سکوت
وحشتناک بشکند
و
آسمان
را
در هم بپیچاند
کی قرار است
در
این کویر ماتم زده ی
نیمه سوخته
باران ببارید
و
بوسه ی
جوانه
خاک را
رویا ببخشد
کی قرار است
زمین
مادرانه
از
عزا بیرون بیاید
لباس
نو بپوشد
و
جاری شود
در
مسیر دریا
کی قرار است
بغض
این سکوت
لعنتی بشکند
و
ماه نو بیرون بیاید
کی .......
منیره کاوری
نازنین بانو
بجنگ
برای رسیدن
به
دیوانگی محض
بجنگ
برای
رویاهای
روزهای قشنگ
نازنین
بانو
بجنگ
برای
ورود
آسان
به
وادی
دیوانگان سر گشته
برای
دیدن
طلوع خورشید
خوب رویانِ
باقی مانده
در باطلاق
بجنگ
و بجنگ
و بجنگ
برای
تماشای
رقص
شاپرکهای
کنار رودخانه
بجنگ
برای
آواز
قناریها
برای
شکسته
شدن
قفل
قفس غروب
برای
پروازِ
در اوج
و
برای
امضای
قرارداد
اندک
نفس های
باقی مانده
در
حسرت آه
بجنگ و بجنگ و بجنگ
منیره کاوری
من نمی دانستم
باغبان جوان می میرد
تشنه
و تنها
من
نمی دانستم
درختهای بدون هرس
و خارهای خشمگین
اینگونه
وحشی
وارد خانه خواهند شد
و
مرگ باغبان
آنقدر آسان رقم می خورد
که
اشک باران
را مجالی
نمی ماند
من نمی دانستم
راه باغ کوتاه
و
گلها
همه
قربانی زیباییشان می شوند
غریبانه
و
مظلوم
من راه
غمکده
پنهانی باغبان را نمی دانستم
و
مرهم
هوای
بارانی گرمش نبودم
چون
من نمی دانستم
منیره کاوری
آمد به فلک
نور
ز عرش مه قدار
تابنده جولان
نفسی ده
پریان را
ای جام طریقت
قبله ی عالم
بدوان
بدوان
سرخ به پیمان
جان رفته ز کویت
نظری ده
باده
به دیدار
بازار فلک
می
به تمنا نفروشد
ای صاحب کعبه
شمس
به باید
به در کلبه ی افلاک
منیره کاوری
محکوم به اعدامی
نسترن
گلدان شکسته ات را
بردار
و برگهای پاییزیت
را بوسه بزن
نسترن
منیره کاوری