ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
ساحل چشمان من مواج ، اشکش بر مژه ست
روی آرامش ندارد ساحلم ، نیزارها بین که مژه ست
کاشکی آرام گردد داغ تو وانگهی آرام گیرد ساحلم
ورنه این طوفان هماره بر دل و هم بر مژه ست
مصیب الهامی
روی ماهت را نبینم ، هر چه را حاشا کنم
دامها در پیش رو پهن است که را نجوا کنم
شاید این هم آخرین دیدار عشق و عاشقیست
گر بدام افتادمی آنگه تو را پیداکنم
مصیب الهامی
سحر بود !!
من بودم و صدای هزار ...
و نفس...
خدا بیصدا ... بود !!
چه خوش بود !!
مصیب الهامی