ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آتش؟
آتش را نمی دانم
این نیمه ی تو بود
که با نیم دیگرم پنهانی می سوخت
باقی ام
در صدای باد شعله می کشد
تو همه کسانی هستی که دوست شان دارم و خواهم شان داشت
خوب؟
نه نیستم
همین پرسه شبانه ام که گاهی
گاهی به خانه می رسد
و خانه، وطن کوچکی است با مردمانی که یک نفر
و لحظه را فقط بی انتها بلد است
درست شکل شکل شکل آغوش تو
آسیه_حیدری
یک سهم از بهار دارم
یک سهم از تابستان
یک سهم از تو
و یک سهم از زمستان
می بینی؟
آنقدر پاییزی
که توی فصل ها جا شده ای
آسیه_حیدری
معشوق تازه ی من
دختری است با موهای موجی
که از دامن بادهای وحشی ترانه می دزدد
ترانه های دنباله دار
و تارهای زخمی موهایش
چیزی از جنگل های شمالی
می داند
معشوق تازه ی من
به طرز تازه ای باد را بو می کند
مثل دریا که نفسِ بریده ی ماه است
بر پیشانی موج
شیهه ای بلند
دارد گره می شود با باد
از سمت تیره ی من
ماه
تازه می شود
آسیه_حیدری
با هر بوسه زنجیری در من می گسلد
بوسه های پیوسته
زنجیرهای گسسته
من از رطوبت و آهن، حرف نمی زنم
از تو می گویم
که دیوانگی ام را
به لب ها می دهی
آسیه_حیدری
کاش وطن بوسه ای بود
که پر می دادمش سمت تو
کاش بوسه دنیا بود و من دنیا را
تنها برای تو
و به جای همه دوست می داشتم
کاش ما همه بوسه بودیم
و دنیا را بوسه می گرفت
آن وقت کسی بی وطن نبود
آسیه حیدری
یک سهم از بهار دارم
یک سهم از تابستان
یک سهم از تو
و یک سهم از زمستان
می بینی؟
آنقدر پاییزی
که توی فصل ها جا شده ای
آسیه_حیدری
پناه می برم به ابرهای نباریده
صداهای سرگردان
پروازهای بی صاحب
و به تو
ای درد ناشناس!
آسیه_حیدری