از آن روزی که خدا تورا برای من نخواست

از آن روزی که خدا تورا برای من نخواست

بساط هر شب دلم اسیر موج غصه هاست

همیشه عکس و خاطرت بغض مرا می شکند

نگو دگر گریه نکن که این کار بچه هاست

از آن روز که رفته ای به گریه خو گرفته ام

نشانی ای به من بده بگو که خانه ات کجاست

نگو دگر  ز  صبرها ، نشسته ام به ابرها

به جستجوی خانه ات دلم پر از گلایه هاست

کدام امید دیگری کدام عشق بهتری

چنان که بعد رفتن ات خون دو دیده ام رواست

شکایتی نمیکنم سکوت پیشه میکنم

فقط بگو چرا خدا تو را برای من نخواست


امین زهانی