زندگی دربالای شهر آسود

زندگی
دربالای شهر آسود
و
درفرودین ،
هستی به خستن ما برخاست
درحوالی کوچه خاطره انگیز ما ،
همیشه
زمستان است
البته
دردوردست ها
گاهی
بوی بهار را
در زیربغل غنچه های اردیبهشت
می بینیم
آنگاه،
که از معاشقه ی صبحانه شباهنگها،
سرمست می رسند
اماکرک وپر ریخته مان،
به گوش ما می گوید
نه
نه
ما هنوز ،
درلکنت این ستیغ پاییز،
اسیریم
گیریم.

ناظر توحیدی ثمرین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد