ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آرامشِ بوسههای تو
آرامشیست بیهمتا،
زیبا، قشنگ، سرسبز و سرمست...
مثل خوابیدن روی دشتی
پر از بابونه و لالههایِ وحشی
خوابی آرام،
بعد از شنیدنِ دروغهایت.
چشمانت،
آن چشمهای نافذِ بیخواب،
ستارههایی هستند
که فقط در شبِ من میدرخشند.
رویاییاند،
شیرین، مثل دروغهایمان.
دنیایی ساختیم
کودکانه،
آفتابی،
با کمی ابر،
مثل نقاشی بچهها،
مثل لبخندهایی که از دل نمیآمدند.
و من،
ماندهام با شب،
با کابوسها،
با عصرهایی که بیدار شدنشان
مرگِ بیسر و صدای من است...
سرسپردهام، آه...
میخواهم نگاه گمشدهات را،
لبانت را، دندانهایی را
که واژهها را دروغ میزنند.
نه!
دیگر آن جوانِ سادهدل نیستم
فقط دروغهایت را میخواهم،
همانهایی که آرامم میکردند،
همانهایی که زخمیام کردند.
بیهوده تاختم،
و رسمش همین بود...
لعنت بر این جوانی
که شببهشب در غمت
میمیرم
در زندگانیای که
مرگ هم پایانش نیست.
حسین دوامی