گنج هرکس در جهان بی پرس و جو اخلاق اوست

گنج هرکس در جهان بی پرس و جو اخلاق اوست

آنچه عاشق را مجزا میکند انفاق اوست

چهره ی معشوق ما رخشان چنان فیروزه است

آنچه ارزش میدهد بر زندگی اشراق اوست

قِبله هستی همچنان در شهر ما ای نازنین

هرکسی در شهر ما از دسته ی عشاق اوست

آنچه خونی تازه میبخشد به رگ هایم کنون

بوسه بر چشمان و پا در حلقه ی الحاق اوست

سحر و جادو میکند با چشم خود آن یار ما

چشم من اما عزیزان همچنان مشتاق اوست


محمدمحسنی