در میان همهمه ، در میان ازدحام

در میان همهمه ، در میان ازدحام
خالیه آرامش و خستگی های مدام
حجم سنگین فراق،بیکسی بین همه
وسعت تنهاییم ، بی نهایت ، نا تمام
چشم من در انتظار ، قلب من امیدوار
تا رسد برمن ز او، یک خبر یا یک پیام
همچویک رنگین کمان ازپس باران وباد
آسمان سینه ام ، میشود ،، آبی و رام
تا که چشمم روشن از، دیدن چشمان او
آخ چشمانش چه بدکرده این تن راغلام
بزم من کامل شود چون نشیند در برم
برجهان سلطان شوم تا لبش آرم به کام
برده از من دین و دل، گرمی آغوش او
تا نباشد لذت ، لمس اندامش ، حرام
جاذبه دیگر ندارد، این زمین جِرم مرا
می گذارم با تو بر، ابرها ، همواره گام
لذت دیدار تو ، گر آمدی سوی اقق
میشود بر کل لذات جهان حسن ختام

علی افق