در دیده کبیر و در شالوده خوارست

در دیده کبیر و در شالوده خوارست
پُرگشته ز آز و لبریز ز حسادت
با هرکه سخن گفت خود را ستایید
هر جا منفعت بود سویش شتابید
در جمع بزرگان ،بی‌مقدار و کوچک
در قلب عزیزان،بی ارزش و اندک

نیست در وجودش ،جز کینه و نیرنگ
هر کس بود خلافش با او می‌کند جنگ
تاهست ، زندگانی چون زهرهلاهل
با حضور نحسش صلح خیال باطل
در دنیای رنگی جای این بدان نیست
گر باشند کنارت هست تو شود نیست

میترا هوشیار جاوید