ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
صبحِ تجلّی رسید، روشنه در دید زد
مدادِ زردِ خدا رنگ به خورشید زد
تیغِ فلق در سپهر پردهٔ شب را درید
در بَرِ برجِ حَمَل مهر فلک را کشید
بادِ صبا بر چمن بادهٔ مستی فشاند
با دمِ مستانه گل غنچهٔ خود را دراند
ابر ز شوق و طرب اشک و شِکَردانه ریخت
خاک فسرده وّ سرد خرقهٔ عزلت گسیخت
روز ز نو آمد و روزیِ نو همچنین
بازیِ دوران نگر چرخشِ کیهان ببین
در دلِ صادق ، بهار نیست به غیر از خزان
ای تو بهار دل و راحت روح و روان
سال، خوشت باد و صد سال چو این سالیان
جان خوش و جانان خوش و خوش همگان در جهان
نوروز فرخنده و پیروز باد
محمد شریف صادقی
با شروع بهار همه چیز رنگ و بویی تازه به خود میگیرد
این افسانه زیبا و ماندگار همیشه در خاطرهها خواهد ماند
که هر شخص احساس میکند که نخستین روز از بهار مشابه اولین روز آفرینش است
آغاز بهار و زنده شدن زمین مبارک باد