برق شبگیر نگاهت به جهان مى ارزد بوسه بر روی تو تا حد توان می ارزد کام خشکیده ما در هوس لعل لبت تشنه کامی به بر آب روان می ارزد گرچه شب تا به سحر سوز فراغت دارم تب وصلت ز پیِ آه و فغان می ارزد انگ دیوانگی ام شهره شهرم کرده گم شدن در پس این زخم زبان میارزد