یکی در وصـف عشـق ، سر داد چکامـه

یکی در وصـف عشـق ، سر داد چکامـه
یـکـی هــم بــهــر یــارش داده ،، نـامــه

نـشـد پـیـدا کـسی کـآن بــهـر مـا هـم :
نـویـسـد نـامــه و گـویــد چــکامــه

کـجـاسـت آن پـیـشـوا بــرپـا کـنـد بـر :
نــیــایــشــگـاه دل ؛ قــصــد اقــامــه ؟

بسـاط سفـره‌دار ، افسـوس و حـسـرت
خـوراک جـیــره‌خـوار ، گـردو و خـامـه

نـبـاشــد داخــل جــیـب اسـکـانـسـی ..
یـقــه جِـر مـی‌خـورد هـمـسـوی جـامـه

دروغ ؛ امـروزه سرتـیتـر خبـرهاسـت
خـلاف عــرض مــی‌رسـانــد روزنـامــه

اگر فردوسی امروز بود و می‌نْوشت :
به‌ جای شـاهـنامـه ؛؛ جـاهـنامـه


جـهان ؛ نـکـبـت سـرای بـیش نـبـاشـد
مــســیــرش هــمـچــنـان دارد ادامــه ..

یزدان ماماهانی

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا صابری منش سه‌شنبه 21 فروردین 1403 ساعت 03:29

مهرورزی کنید از اشعار آقای ماهانی
بیشتر در اینجا درج کنید ..

من اشعارشون و خیلی دوست دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.