من گلی زیبا بودم

من گلی زیبا بودم
شاد و خرم در بوستان
سرمست از خواب سحر
شاداب از باد و باران
شور انگیز و بانشاط
در جمع باده نوشان
همسایه ی بنفشه
یاس و نرگس و ریحان
سحر دستی برآمد
مرا از شاخه ام چید
هدیه داد به دلبری
با آرزو و امید
آن دلبر پریوش
با لبخند لبانش
مرا بویید و بوسید
عزیز تر از جانش
از عطر دلاویزم
حیران شدو مدهوش
سرشار از باده ی عشق
مست و مغرور قدح نوش
آندم که به خود آمد
خواب از چشمانش پرید
خطا و لغزشش دید
ناگهان دستش لرزید
مرا با آن شادابی
دیگر هرگز نبویید
به گوشه ای پرتم کرد
از من گشت ناامید
من در آن باغ سرسبز
بانشاط و دل انگیز
خوشحال و شادو خرم
باطراوت روح انگیز
بی خبر از همه جا
بخاطر یک هوس
بی گناه فدا شدم
دور از چشم همه کس


منصور چقامیرزایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.