چشمهایت منفذ نور

چشمهایت
منفذ نور

که روشن کرد
دالان تنهاییم را

اولین گریه ات
آغاز کرد برایم لبخندها را


سلام کرد عشق
بر من
از لبهای تو


و خنده ات
آغاز کرد
فصلی نو
بر خزان دلم

قدمهایت
موسم گل را
مژده داد
و بوی خوش آغوشت
مدهوش کرد
همه ی وجودم را

چه خوشبختم
از داشتنت..
بودنت...
و در آغوش کشیدنت...

که من مغرورترین
مادر دنیا هستم
به داشتن
پسری چون تو
ای تکیه گاه غم هایم


مریم ابراهیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.