جهان کودکی شاد است و خندان

جهان کودکی شاد است و خندان
چه در خندیدن و چه حال گریان
شبیه غنچه های نو بهاریست
ز گریانش به دلها خنده جاریست
همه نازش کشند با هر بهانه
کزو نازترکسی نیست در زمانه
گهی باخنده و گاهی به گریه
هدف را پیش بردبااین رویه
سلاحش در رقابت گریه اوست
رضایت در نهایت خنده اوست
نگاهش همچو خورشید تابناک است
چو ائینه دل او پاک و پاک است
کلام او تو گوئی یک کتاب است
به دیدارش همه دلها کباب است
که این دوران دوران طلائیست
همه اعمال ماحکم خدائیست
اگر خواهی بدانی تو از این زیست
بشر را بهتر از این دوره دور نیست


قاسم بهزادپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.