از غمت بیمارم ای دل ایندلم بیمار نیست

از غمت بیمارم ای دل ایندلم بیمار نیست
بی وفائی می مکن رسم دل دلدار نیست
عهد مشکن هی مگو اندر حضورم الوداع
عاشق شیدا چو من در عرصه این دار نیست
دل بدست اور دلا مدیون این عشقم مشو
دل شکستن کار یک معشوق خوش گفتار نیست
این جهان سر بر رکابت می نهم انجا گریبان گیر تو
گر نه سازی ایندلم از تو دست بردار نیست
هر دو مسکین و غنی در محشرش عبد ذلیل
پادشاهان را دگر از تخت و تاج اثار نیست
ان خداوندی که ما را افرید از بهر عشق
زین سبب عاشق شدن اندر جوانی عار نیست
نقش بسته ان گل روی تو در دیوار دل
هر زمان بینم ببینم جز تو انجا یار نیست


قاسم بهزادپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.