با تو در خانه ای زندگی می کنم

با تو در خانه ای زندگی می کنم

حوالی عاشقانه ها

خانه ای از جنس واژه هائی که

می دانند چگونه باید دوست داشت

من این خانه را و تو را

در قلبم با خود حمل می کنم

پرویز صادقی

دلی که دوستت دارد

دلی که دوستت دارد
حاصل دست رنج عشق ست محبوبم


پرویز صادقی

یکی بود یکی نبود

یکی بود

یکی نبود

تا عشق کلاغ قصه ای شود

که هیچ وقت

به خانه اش نمی رسد


پرویز صادقی

تو ماهِ سرسبدِ

تو ماهِ سرسبدِ

آسمانِ عشق منی

پرویز صادقی

با ارزش ترین بهای دوستت دارم های من

با ارزش ترین بهای دوستت دارم های من

دیدن لبخند تو ست

که نور زندگی ست

و عشق را چون گلی بر شاخه

تازه نگه می دارد

و رایحه اش

قلبم را به هیجان می آورد

لبخندت خانه است

خانه ای که تا همیشه

عشق درآن سکونت دارد


پرویز صادقی

باران نام کوچک توست

باران

نام کوچک توست

که در کوچه هایش

در محلّات خاطره

پروانه ها

گل دست فروشی می کنند

پرویز صادقی

تو مرا وادار می کنی

تو مرا وادار می کنی

برای خواستن ات

هزاران جان داشته باشم


پرویز صادقی

عشق تنها یک بار اتفاق می افتد

عشق تنها

یک بار اتفاق می افتد

آنکه دو بار عاشق می شود

اصلاً عاشق نبوده است

پرویز صادقی

عشق هجرتی ست از دنیا

عشق

هجرتی ست از دنیا

به بهشت گم شدهٔ چشمانت

پرویز صادقی

تو انگار به دنیا آمدی

تو انگار به دنیا آمدی

تا برای دیدنت

چشم هایم همیشه بسته باشد

تا کجای عشق

تو را خیال باید کرد ؟!

پرویز صادقی