زن ها پیچیده اند

زن ها پیچیده اند

ساده ترین راه

دوست داشتن آنها ست


پرویز صادقی

محبوبم !

محبوبم !

آنچه با تو احساس می کنم

هیچ بهاری با گل ها نمی کند

و هیچ رایحه ای

پروانه ای را چنین برنمی انگیزد

کار دلم از واژه ها گذشته است

آنچه تو در من می نگاری

اثر فاخر دست های فصیح تو ست


پرویز صادقی

چه آرامشی ست خیال تو !

چه آرامشی ست خیال تو !

نسیمی که حتی

شکوفه های گیلاس را هم نمی لرزاند

گوئی چکاوکی در من

میان بنفشه های پنهان در علفزاران دوردست

جفتش را صدا می زند

زیر آسمانی که در غربش

آفتاب غروب می کند

و از شرقش ماه بالا می آید

و من چون شمعی در شب

با شعلهٔ تو روشن می شوم

میان شکوفه های یاد تو

که چون پروانه

بر شانه های عشق می نشینتد

و چه آرامشی ست خیال تو !


پرویز صادقی

با تو در خانه ای زندگی می کنم

با تو در خانه ای زندگی می کنم

حوالی عاشقانه ها

خانه ای از جنس واژه هائی که

می دانند چگونه باید دوست داشت

من این خانه را و تو را

در قلبم با خود حمل می کنم

پرویز صادقی

دلی که دوستت دارد

دلی که دوستت دارد
حاصل دست رنج عشق ست محبوبم


پرویز صادقی

یکی بود یکی نبود

یکی بود

یکی نبود

تا عشق کلاغ قصه ای شود

که هیچ وقت

به خانه اش نمی رسد


پرویز صادقی

تو ماهِ سرسبدِ

تو ماهِ سرسبدِ

آسمانِ عشق منی

پرویز صادقی

با ارزش ترین بهای دوستت دارم های من

با ارزش ترین بهای دوستت دارم های من

دیدن لبخند تو ست

که نور زندگی ست

و عشق را چون گلی بر شاخه

تازه نگه می دارد

و رایحه اش

قلبم را به هیجان می آورد

لبخندت خانه است

خانه ای که تا همیشه

عشق درآن سکونت دارد


پرویز صادقی

باران نام کوچک توست

باران

نام کوچک توست

که در کوچه هایش

در محلّات خاطره

پروانه ها

گل دست فروشی می کنند

پرویز صادقی

تو مرا وادار می کنی

تو مرا وادار می کنی

برای خواستن ات

هزاران جان داشته باشم


پرویز صادقی