از همان روز نخست
من به انتظار گره خورده ام،
از همان روز
که پنجره را شناختم...
"نیلوفر_لاری_پور"
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بیا یک ماه عاشق هم شویم.
بعد، دوباره به سر کار خود بر می گردیم.
و فقط به هم سلام می کنیم.
مثل دیروز.
اگر موافقی..
وقتی همه به خانه شان برگشتند؛
حوالی همین پرسه های هر روزه
منتظرم بمان....
من
معنای این نگاه مردد را،
نمی فهمم.
لطفا
یک بار دیگر،
در لحظه ای که نمی دانم؛
با بوسه ای
مرا غافلگیر کن.
نیلوفر لاری پور
با من حرف بزن
مجبور نیستی که راست بگویی
فقط کمی مهربان تر از آن چیزی که هستی
بگذار آرام آرام به خواب روم با رؤیایی که
از این روزمرگی نجاتم دهد
با من حرف بزن
و کاری کن باور کنم فردا روز بهتری ست.
#نیلوفر لاری پور
قبل از خواب
مرا با چشم های دیروزم
به یاد بیاور
با همان خنده ها
و رنگین کمانی که
در رگ هایم جریان داشت
هر شب
در لحظه مردد بین خواب و بیداری
پروانه ای روی شانه ات می نشیند
که از روی گیسوان من برخاسته.
"نیلوفر لاری پور"