امروز همه نیاز من این است
که تو را به نام بخوانم ....
و مشتاق حرف حرفِ نام تو باشم
مثل کودکی که مشتاق تکهای حلواست!
نزار قبانی
جسمُکِ خارِطَتی
ما عادَت خارِطةُ العالَمِ تَعنینی
پیکر تو نقشه ی من است
نقشه ی جهان نما به چه کارم می آید
نزار قبّانی
هر بار
که ترانه ای برایت سرودم
قومم بر من تاختند!
که چرا برای میهن شعری نمیسرایی؟
و آیا زن چیزی به جز وطن است...؟
| نزار قبانی |
می ترسم
به آن که دوست می دارم
بگویم :
دوستت دارم
بی تردید
شراب که از سبو سرازیر شود
اندکی از آن کاسته می شود.
"نزار قبانی"
باران خیسمان می کرد
و بر بارانی هامان سبزه سبز می شد
بی تو اما سبزه ای در کار نیست
باران می بارد بر تنهایی من
و سبزینه ای جوانه نمی زند
« شاعر : نزار قبانی »
خیلی زود عاشقت شدم
و نگاهم را پنهان کردم
زمانی نگذشته بود
که تمام قصههای عاشقانه را آتش زدم
دیگر نیازی به این تاریخ افسانهای نیست
من به شناخت عمیقی رسیدم
در همان دقایقی که چشمانت را دیدم
« شاعر : نزار قبانی »
کمی با من بنشین
تا در آن نقشۀ جغرافیایی عشق
تجدید نظر کنیم
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان تو ست
تا کجاها مرز غم های من
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق
به توافق برسیم
" نزار قبانی"
قول دادم شبها بهت زنگ نزنم
و وقتی مریض شدی بهت فکر نکنم و
نگرانت نباشم
و بهت گل ندهم
و دستانت را نبوسم
اما شب بهت زنگ زدم
و برایت گل فرستادم
و میان چشمانت را بوسیدم تا سیر شدم
قول دادم که...
قول دادم...
قول...
و هنگامی که خنگیام را فهمیدم، خندیدم.
"نزار قبانی"
بیست سال در سفر عشق
اما جاده هنوز ناشناخته.
گاه پیروز شدم
اغلب از پا افتادم.
بیست سال سر در کتاب عشق
و هنوز در نخستین برگ.
(نزار قبانی- شاعر سوری)
قول دادم شبها بهت زنگ نزنم
و وقتی مریض شدی بهت فکر نکنم و
نگرانت نباشم
و بهت گل ندهم
و دستانت را نبوسم
اما شب بهت زنگ زدم
و برایت گل فرستادم
و میان چشمانت را بوسیدم تا سیر شدم
قول دادم که...
قول دادم...
قول...
و هنگامی که خنگیام را فهمیدم، خندیدم.
"نزار قبانی"