بهار نارنج

دنیا خیال می کند گمت کرده ام
دنیا جای کوچکی ست
برای کسی که واقعا عاشق است
پیدا کردن سوزن
از انبار کاه
کار سختی نیست
وقتی آهنربایی قوی در سینه ات باشد.

"محسن حسینخانی"

از کتاب: بهار نارنج

تازه فهمیدم

تازه فهمیدم
چیز عجیبی نیست
در آمدن خرگوش یا کبوتر
از کلاه یک شعبده باز
وقتی تو می توانی
از لای موهایت
بهار را بیرون بیاوری!
(محسن حسینخانی)

حالا رفته ای

به خاطرت
با همه قهر کردم
حالا رفته ای
و من شبیه تکه ابری تنها شده ام
نمی بارم
آرام آرام
دق می کنم

محسن حسینخانی

+آدمها رفتن رو بیشتر بلدند:)

بگو دوستت دارم

بگو دوستت دارم

و بگذار این جمله تا زیر خاک هم با ما بیاید

این بار درختی شویم

که شاخه هایش انگشتان من باشد

بر گهایش موهای تو

بگو دوستت دارم

تا فردا همه باور کنند

آواز دو پرنده که در قلب درختی می خوانند

چیزی جز دوستت دارم نیست.

 

"محسن حسینخانی"

ای آرایه ناب

ای آرایه ناب
تو نجاتم دادی از خشکی این خانه!
هنگامی که می نگرم
به پیراهن گلدارت
افتاده بر صندلی چوبی
و انتظار شیرینی می کشم که طعم گیلاس می دهد
هر صبح رد رژ لبت روی لبه ی استکان
می بردتم به دشت های کوهرنگ
تا لاله های واژگون بچینم
و جوراب های سفیدت که از سر بی حوصلگی

افتاده بر سر آباژور
خرگوش داستان آلیس است
که من را در گودالش می اندازد
اینگونه تازه آغاز می شود سفرم
به سرزمین عجایب.

"محسن حسینخانی"

سر تمام قرارها .... کاشتی ام...

سر تمام قرارها ....
کاشتی ام...
یادت هست؟
می خواهم تلافی کنم!
به خانه ام ...
که بیایی...
درتمام گلدان ها ...
می کارمت....!


#محسن_حسینخانی

باید زمان می گذشت

باید زمان می گذشت
زیبایی ات آرام آرام
روی گونه هایم می نشست
گاهی باید در خانه می ماندم
و به رویای رنگین کمان فکر می کردم
گاهی هم به خیابان می زدم
چترم را باز می کردم
و به صدای باران
قبل از زمین خوردنش گوش می دادم
باید زمان می گذشت
من و باران با هم دوست می شدیم
بعد زیبایی ات آرام آرام
روی گونه هایم می نشست

محسن حسینخانی

یک عمر روبروی هم بودیم و

یک عمر روبروی هم بودیم و
بهم نمی رسیدیم
اما نگاهمان عاشقانه در هم بود
ما دو شکوفه سیب بودیم
کاش هیچ وقت
به رسیدن فکر نمی کردیم


محسن حسینخانی

دوست داشتن...

دوست داشتن...

فقط گفتن دوستت دارم نیست!

بگذار دوست داشتنت...

شبیه نشانی خانه ای باشد...

که نه از کوچه اش معلوم است...

نه از رنگ درش...

و نه از پلاکش...

و فقط آن را از عطر گل های باغچه اش میشناسی...

#محسن_حسینخانی

کاش شروع نمی کردی

کاش
شروع نمی کردی
کاش
اینقدر زیبا شروع نمی کردی
کاش
تمام می کردی
کاش
لااقل تلخ تمام می کردی
حالم
شبیه شعری نیمکاره است
در کاغذی مچاله شده
که باد
آن را به بازی گرفته



محسن حسینخانی